اشعار روز عرفه

اشعار روز عرفه

تا که از سوي حق آواي بيا مي آيد
وسط روز گدا پشت گدا مي آيد

هاتفي زد به روي شانه ام و گفت بيا
از شفاخانه حق بوي دوا مي آيد

وقتي يک کوه گنه با پر کاهي پاک است
از گنه کار نپرسيد چرا مي آيد

ناله ها از سر اين است که بي چيز شدم
کيسه زر که فرو ريخت صدا مي آيد

حج نرفتم ولي يک لک لبيک حسين
از همين جا که بگويم خدا مي آيد

رخت احرام نبسته همه محرم شده ايم
خودمانيم سپيدي چه به ما مي آيد

آنقدر جرم و خطا سرزده از ما که فقط
به تو بخشيدن اين جرم و خطا مي آيد

عرفات است ولي هرکه بگويد يا رب
پاسخش از طرف کرب و بلا مي آيد

وقت قرباني زهرا شده در کرب و بلا
خواهرش ديد که خنجر زقفا مي آيد

 

اگر شاعر اين شعر را ميشناسيد لطفا اطلاع دهيد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: شب و روز عرفه

برچسب‌ها: اشعار روز عرفه
[ 9 / 7 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]