اشعار شهادت حضرت زینب (علیهاسلام)

اشعار شهادت حضرت زینب (علیهاسلام)


شرح حال بی بی ...

کوتاه کن کلام... بماند بقیّه اش
مرده است احترام... بماند بقیّه اش

از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود
آن هم نشد حرام... بماند بقیّه اش

هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت
آمد به انتقام... بماند بقیّه اش

شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام
شد سنگ­ها تمام... بماند بقیّه اش

گویا هنوز باور زینب نمی شود
بر سینه ی امام...؟ بماند بقیّه اش

پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته
در بین ازدحام... بماند بقیّه اش

راحت شد از حسین همین که خیالشان
شد نوبت خیام....بماند بقیّه اش

رو کرد در مدینه که یا ایّهاالرّسول
یافاطمه! سلام... بماند بقیّه اش

از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش
خون علی الدّوام... بماند بقیّه اش

سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش
از پیکر امام بماند بقیّه اش

بر خاک خفته ای و مرا می­برد عدو
من می­روم به شام... بماند بقیّه اش

دلواپسم برای سرت روی نیزه ها
از سنگ پشت بام... بماند بقیّه اش

دلواپسی برای من و بهر دخترت
در مجلس حرام... بماند بقیّه اش

حالا قرار هست کجاها رود سرش؟
از کوفه تا به شام... بماند بقیّه اش

تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن
از روی پشت بام ... بماند بقیّه اش

قصّه به "سر" رسید و تازه شروع شد
شعرم نشد تمام... بماند بقیّه اش

محمّد رسولي

**********************

همین ‌که روز بر آن دشت، طرحی از شب ریخت
هزار کوه مصیبت به دوش زینب ریخت

نظاره کرد چو «شمس الشّموس» بی‌سر را
به گوش گوش فلک، ناله ناله یا رب ریخت

جهان برای همیشه سیاه شد چون شب
ز چشم‌های ترش هرچه داشت کوکب ریخت

چه بود نیّت ناآشکار ساقی غم؟
که جام زینب غم‌دیده را لبالب ریخت

کشاند کرب و بلا را به شام و بام فلک
هزار فصل طراوت به باغ مذهب ریخت

زبانه‌های کلامش به جان دم‌سردان
شراره‌ها شد و آتش‌نشانی از تب ریخت

اگر همیشه ببارند ابرهای جهان
نمی‌رسند به آن اشک‌ها که زینب ریخت

سعید بیابانکی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - شهادت

برچسب‌ها: اشعار شهادت حضرت زینب (علیهاسلام) مهدی وحیدی
[ 24 / 2 / 1393 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]